اخبار

دارو شناسی از دیدگاه ابوعلی سینا

گروه: طب سنتی
۹ آبان ۱۳۹۸
دارو شناسی از دیدگاه ابوعلی سینا شناسایی اﻋﻤﺎل داروﻫﺎي ﺳﺎده ﻛﻨﺶ و اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ داروﻫﺎ ﺑﺮ ﺳﻪ وﺟﻪ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻋﺒﺎرﺗنداز: اﺛﺮات ﻋﻤﻮﻣﻲ، اﺛﺮات ﺟﺰﺋﻲ، و ﻛﻨﺶﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺟﺰﺋﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺑﻪ ﻛﻨﺶﻫﺎي ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺷﺒﺎﻫﺖ دارﻧﺪ. · اﺛﺮات ﻋﻤﻮﻣﻲ از ﻗﺒﻴﻞ ﮔﺮﻣﻲ دادن، ﺳﺮد ﻛﺮدن، ﺟﺬب، دﻓﻊ، ﺑﻪ ﻫﻢ آوردن دﻫﺎﻧﻪﻫﺎي زﺧﻢ، ﺑﻪ وﺟﻮد آوردن زﺧﻢ و از اﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ. · اﺛﺮات ﺟﺰﺋﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ اﺛﺮات درﻣﺎنی داروﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ در درﻣﺎن ﺳﺮﻃﺎن و ﺑﻮاﺳﻴﺮ و ﻳﺮﻗﺎن و اﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ ﺑﻴﻤﺎريﻫﺎ ﻣﻔﻴد ﻫﺴﺘﻨﺪ. · اﺛﺮﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺟﺰﺋﻲ ﺑﻪ ﺣﺴﺎبﻣﻲآﻳﻨﺪ و ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺑﻪ ﻛﻨﺶﻫﺎي(اﺛﺮات) ﻋﻤﻮﻣﻲدارﻧﺪ از اﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞاﺳﺖ: اﺳﻬﺎل آوردن، ﺟﺎري ﻛﺮدن ادرار، و ﺣﺎﻻﺗﻲ ﻛﻪ ﺷﺒﻴﻪ ﺑﻪ آنﻫﺎ اﺳﺖ. در ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻮاﻗﻌﻲ ﺑﺎ اﻳﻦﻛﻪ دارو ﺑﺮ اﻧﺪام و ﻳﺎ دﺳﺘﮕﺎه وﻳﮋهاي اﺛﺮ ﻣﻲﮔﺬارد و ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻛﻞﺗﻦ آدﻣﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﺎز ﺑﺎﻳﺪ ﺷﺒﻴﻪ ﺗﺎﺛﻴﺮات ﻛﻠﻲ ﺗﻠﻘﻲ ﺷﻮد. زﻳﺮا ﻧﻔﻊ و زﻳﺎن آن ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻫﻤﻪ اﻧﺪامﻫﺎ اﺳﺖ و سراسر ﺑﺪن از آنﻫﺎ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﭘﺬﻳﺮ اﺳﺖ و ﺗﺎﺛﻴﺮ از ﺧﻮد آنﻫﺎ اﺳﺖ و ﻋﺮﺿﻲ در ﻛﺎر ﻧﻴﺴﺖ. اﺛﺮات ﻋﻤﻮﻣﻲ و اﺛﺮات ﺷﺒﻪ ﻋﻤﻮﻣﻲ: اﺛﺮات ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑﻪ دو وﺟﻪ اوﻟﻴﻪ و ﺛﺎﻧﻮﻳﻪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ. اﺛﺮات ﺛﺎﻧﻮﻳﻪ ﮔﺮوه اول، ﻫﻤﺎن اﺛﺮات ﭼﻬﺎرﮔﺎﻧﻪ ﻧﺎﻣﺒﺮده اﺳﺖ وﻟﻴﻜﻦ ﺑﺮآورد و ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ در زﻳﺎدي و ﻛﻤﻲ آنﻫﺎ اﺳﺖ. ازﻗﺒﻴﻞ ﺳﻮﺧﺘﻦ، ﮔﻨﺪﻳﺪن، ﻳﺦ ﺑﺴﺘﻦ، ﻣﻴﺎنﺗﻬﻲ ﺷﺪن، (ﺑﻬﻮه)، ﻛﻪ اﻳﻦ ﺣﺎﻻت ﻧﻴﺰ از ﮔﺮﻣﻲ دادن و ﺳﺮد ﮔﺮداﻧﻴﺪن ﺳﺮﻣﻲزﻧﻨﺪ، وﻟﻲ ﮔﺮﻣﻲ و ﺳﺮدي آنﻫﺎ از راه ﺑﺮآورد و ﻗﻴﺎس ﻛﻤﻲ و ﺑﻴﺸﻲ اﺳﺖ. اﺛﺮات ﺛﺎﻧﻮﻳﻪ ﮔﺮوه دوم، اﺛﺮاﺗﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻛﻨﺶﻫﺎ ﻣﻐﺎﻳﺮت دارﻧﺪ، ﻟﻴﻜﻦ ﻫﻢ از اﻳﻦ ﻛﻨﺶﻫﺎ ﭘﺪﻳﺪ ﻣﻲآﻳﻨﺪ، ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﺧﺘﻢ،ﺧﺪر، اﻟﺰاق، ﺗﻔﺘﻴﺢ، ﺗﻐﺮﻳﻪ و از اﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ. اﺛﺮات ﺷﺒﻴﻪ ﻋﻤﻮﻣﻲ از ﻗﺒﻴﻞ اﺳﻬﺎل، ادرار، و ﺗﻌﺮﻳﻖ و ﻧﻈﻴﺮ آنﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺑﮕﺬار ﻗﺒﻞ از آن ﻛﻪ اﺛﺮات داروﻫﺎ را ﺷﺮح دﻫﻴﻢ از ﺻﻔﺎﺗﻲ ﻛﻪ در ﺧﻮد آنﻫﺎ ﻫﺴﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﻤﺎﻳﻴﻢ. صفات داروﻫﺎ داروﻫﺎ ﺧﻮد ﺑﻪ ﺧﻮد داراي ﺻﻔﺎﺗﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ · ﺑﺮﺧﻲ از اﻳﻦ ﺻﻔﺎت ﻫﻤﺎن ﻛﻴﻔﻴﺖ ﭼﻬﺎرﮔﺎﻧﻪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه (ﮔﺮﻣﻲ، ﺳﺮدي، ﺗﺮي، ﺧﺸﻜﻲ) اﺳﺖ. · ﺑﺮﺧﻲ از اﻳﻦ ﺻﻔﺎت ﻧﻴﺰ ﻋﺒﺎرت از ﺑﻮي و رﻧﮓ اﺳﺖ · برخیﻧﻴﺰ ﺻﻔﺖﻫﺎي ﻣﻐﺎﻳﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮان در ﺑﻴﻦ آنﻫﺎ از ﻟﻄﺎﻓﺖ، ﻏﻠﻈﺖ، ﻟﺰج ﺑﻮدن، (ﭼﺴﺒﻨﺪﮔﻲ)، ﺷﻜﻨﻨﺪ ﮔﻲ، ﺟﻤﻮد، ﺳﻴﻼن، ﻟﻌﺎﺑﻲ ﺑﻮدن، ﭼﺮب ﺑﻮدن، ﺧﺸﻜﻲ دﻫﻨﺪﮔﻲ، ﺳﺒﻜﻲ، ﺳﻨﮕﻴﻨﻲ، ﻧﺎم ﺑﺮد. 1) داروي ﻟﻄﻴﻒ ﻋﺒﺎرت از داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺎه ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﻧﻴﺮوي ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺟﺴﻢ ﻣﺎ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ، ﺑﻪ اﺟﺰاي ﺑﺴﻴﺎر رﻳﺰ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲﺷﻮد و در ﺑﺪن ﭘﺨﺶ ﻣﻲ ﮔﺮدد. ﻣﺎﻧﻨﺪ زﻋﻔﺮان و دارﭼﻴﻦ. ﭼﻨﻴﻦ داروﻳﻲ در ﻫﻤﻪ ﺣﺎﻻت ﺑﺴﻴﺎر ﻧﺎﻓﻊ اﺳﺖ، ﺣﺘﻲ ﺧﺸﻜﺎﻧﻴﺪن ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ آن ﺣﺘﻲ اﮔﺮ ﻫﻴﭻ ﮔﺰﻧﺪﮔﻲ از آن ﺣﺲ ﻧﺸﻮد ﺑﺎ اﺛﺮ داروي ﺑﺴﻴﺎر ﺳﻮزﻧﺎك و ﻗﻮي ﺑﺮاﺑﺮ اﺳﺖ. 2) داروي ﻏﻠﻴﻆ آن ﻧﻮع دارو اﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﻲﺗﻮ اﻧﺪﻛﺎر داروي ﻟﻄﻴﻒ را اﻧﺠﺎم دﻫﺪ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﺪو و ﮔﭻ. 3) داروي ﻟﺰج (ﭼﺴﺒﻨﺪه) داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺎه ﮔﺮﻣﺎي ﻏﺮﻳﺰي ﺟﺴﻢ ﺑﺮ آن دارو ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺑﮕﺬارد و ﻛﻨﺶ ﻳﺎ ﻧﻴﺮوي آن را ﺑﻜﺎر ﮔﻴﺮد ﺑﺮاي ﻫﺮ ﻧﻮع ﻛﺶ آﻣﺪن، آﻣﺎدﮔﻲ دارد و ﻫﺮ ﻗﺪر ﻛﺶ داده ﺷﻮد از ﻫﻢ ﻧﻤﻲ ﮔﺴﻠﺪ. ﭼﻨﻴﻦداروﻳﻲ اﮔﺮ از دو ﻃﺮف ﺑﻪ دو ﺟﺴﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﺮﻛﺖ درآﻣﺪه اﻧﺪ و دارﻧﺪ از ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ دور ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﺑﭽﺴﺒﺪ، ﺣﺮﻛﺖ آنﻫﺎ را ﺑﻪ ﺗﻌﻮﻳﻖ ﻧﻤﻲاﻧﺪازد و ﻫﺮ دو ﺟﺴﻢ ﺑﺎ او ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﮔﺴﺴﺘﮕﻲ در ﻣﻴﺎن رخ ﻧﺨﻮاﻫﺪ داد ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﻋﺴﻞ. 4) داروي ﺷﻜﻨﻨﺪه داروﻳﻲ اﺳﺖ ﺟﺎﻣﺪ و ﺧﺸﻚ و ﺑﻪ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﻓﺸﺎري ﻛﻪ ﺑﺮاو وارد ﻣﻲآﻳﺪ رﻳﺰرﻳﺰ ﻣﻲﺷﻮد ﻣﺎﻧﻨﺪ اﻟﻮاي ﺧﻮب (ﺻﺒﺮ). 5) داروي ﺟﺎﻣﺪ داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮان اﺟﺰاي آن را ﺑﻪ ﺣﺮﻛﺖ درآورد و وﺿﻊ آن را ﺗﻐﻴﻴﺮ داد، ﻟﻴﻜﻦ در ﺣﺎل ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ واﺳﻄﻪ ﻋﺎﻣﻞ ﺑﺴﻴﺎر ﺳﺮد ﺑﺮ وﺿﻊ ﺧﻮد ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪه اﺳﺖ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻤﻊ، واﺿﺢﺗﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﭼﻨﻴﻦ داروﻳﻲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ روان درآﻳﺪ وﻟﻲ ﺟﺎﻣﺪﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲآﻳﺪ. 6) داروي ﻣﺎﻳﻊ (ﺳﺎﺋﻞ) داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ اﮔﺮ آن را در ﭼﻴﺰي ﺳﺨﺖ ﻗﺮار دﻫﻴﻢ ﺷﻜﻞ و وﺿﻊ ﺧﻮد را از دﺳﺖ ﻣﻲدﻫﺪ و ﻗﺴﻤﺖﻫﺎي ﺑﺎﻻﻳﻲ آن از ﻫﺮ ﻃﺮف ﻛﻪ راه داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﭘﺎﻳﻴﻦﮔﺮا ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ. داروﻫﺎي ﻣﺎﻳﻊ از ﻧﻮع داروﻫﺎي ﺳﺎﺋﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ. 7) داروﻳﻲ را ﻟﻌﺎﺑﻲ ﻣﻲﻧﺎﻣﻴﻢ ﻛﻪ اﮔﺮ آن را در آب ﻓﺮو ﺑﺮﻳﻢ ﻳﺎ در ﻣﺎﻳﻌﻲ ﻗﺮار دﻫﻴﻢ اﺟﺰاﻳﻲ از آن ﺟﺪا ﻣﻲﺷﻮد و ﺑﺎ رﻃﻮﺑﺖ ﻫﻤﺠﻮارش ﻣﻲآﻣﻴﺰد و ﺑﺮ اﺛﺮ اﻳﻦ آﻣﻴﺰش ﻧﻮﻋﻲ ﭼﺴﺒﻨﺪﮔﻲ را ﺑﻪ ﺑﺎر ﻣﻲآرد ﻣﺎﻧﻨﺪ: اﺳﻔﺮزه و ﺧﺘﻤﻲ، داﻧﻪ ﻫﺎي ﻟﻌﺎﺑﺪار ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﻟﻴﺰ دادن اﺳﻬﺎل اﻳﺠﺎد ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. اﮔﺮ اﻳﻦ داﻧﻪﻫﺎ ﺑﺮﺷﺘﻪ ﺷﻮﻧﺪﻟﻌﺎﺑﻴﺖ آنﻫﺎ ﭘﻮﺷﻴﺪه ﻣﻲﺷﻮد و ﺷﻜﻢ را ﺑﻨﺪ ﻣﻲآورد. 8) ﻣﺎده روﻏﻨﻲ داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﮔﻮﻫﺮش ﻣﻘﺪاري روﻏﻦ ﻣﻮﺟﻮد اﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﺒﻮب (داﻧﻪﻫﺎ). 9) ﻣﻨﻈﻮر از ﺧﺸﻚ ﻛﻨﻨﺪه آن ﻧﻮع دارو اﺳﺖ ﻛﻪ اﺛﺮ ﻣﺰاج ﺧﺎﻛﻲ در آن ﻓﺮاوان اﺳﺖ و ﺑﻪ ﺧﺸﻜﻲ اﻧﺠﺎﻣﻴﺪه اﺳﺖ. ﻫﺮﮔﺎه آب ﻳﺎ رﻃﻮﺑﺖﻫﺎي ﺟﺎري ﺑﻪ وي ﺑﺮﺳﻨﺪ آنﻫﺎ را در ﺧﻮد ﻓﺮو ﻣﻲﺑﺮد و رﻃﻮﺑﺖ از ﺳﻮراخﻫﺎي ﺑﺴﻴﺎر رﻳﺰ و ﭘﻨﻬﺎﻧﻲ آن ﻣﻴﮕﺬرد وﻟﻲ دﻳﺪه ﻧﻤﻲﺷﻮد ﻣﺎﻧﻨﺪ آﻫﻚ زﻧﺪه. 10و11) ﺳﺒﻚ و ﺳﻨﮕﻴﻦ ﺑﻮدن ﻛﻪ ﻧﻴﺎزي ﺑﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻧﺪارد و ﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﺲ آﺷﻜﺎر اﺳﺖ. داروﻫﺎ از ﺣﻴﺚ ﻛﻨﺶ( فعل و عمل و كار و كردار ) عبارتند از: 1. رده اول: ﺷﺎﻣﻞ ﮔﺮم ﻛﻨﻨﺪه، ﻟﻄﻴﻒ ﻛﻨﻨﺪه، ﮔﺪازﻧﺪه، ﺟﻨﺒﺎﻧﻨﺪه، زﺑﺮي دﻫﻨﺪه، ﺑﺎزﻛﻨﻨﺪه، ﺳﺴﺘﻲآور، ﭘﺰﻧﺪه (رﺳﺎﻧﻨﺪه)،ﻛﺸﻨﺪه (ﺟﺎذب)ﺑﺮﻧﺪه ﻳﺎ ﺗﻜﻪ ﺗﻜﻪ ﻛﻨﻨﺪه (ﻣﻘﻄﻊ) ﺑﺎدﺷﻜﻦ، ﺳﺮخ ﻛﻨﻨﺪه (مﺤﻤﺮ)، ﺧﺎرﻧده(ﻣﺤﻜﻚ)، ﻗﺮﺣﻪ آور، ﺧﻮرﻧﺪه،ﺳﻮزﻧﺪه، ﺳﻮزش دﻫﻨﺪه (ﻻذع)، ﺧﺮد ﻛﻨﻨﺪه، ﻣﺘﻌﻔّﻦ ﻛﻨﻨﺪه، داغﮔﺬار (ﻛﺎوي) و ﭘﻮﺳﺖ ﻛﻦ ﻣﻲﮔﺮدد. 2. رده دوم: ﺳﺮدﻛﻨﻨﺪه، ﺗﻮان ﺑﺨﺶ، ﺑﺎزدارﻧﺪه، ﻏﻠﻴﻆ ﻛﻨﻨﺪه، ﻓﺎﺻﻠﻪ دﻫﻨﺪه، وﻣﺨﺪر را ﺷﺎﻣﻞ اﺳﺖ. 3. رده ﺳﻮم: ﻣﺮﻃﻮب ﻛﻨﻨﺪه، ﺷﻮﻳﻨﺪه، رﺳﺎﻧﻨﺪه زﺧﻢ، ﻟﻐﺰش دﻫﻨﺪه، ﻫﻤﻮار ﻛﻨﻨﺪه(ﻣﻤِّﻠﺲ). 4. رده ﭼﻬﺎرم: ﺧﺸﻜﺎﻧﻨﺪه، ﻓﺸﺮﻧﺪه، ﮔﻴﺮﻧﺪه، ﺑﻨﺪآورﻧﺪه، ﭘﻮﺷﻨﺪه، دﻣﻞ آور، روﻳﺎﻧﻨﺪه ﮔﻮﺷﺖ و ﻣﻬﺮﮔﺬار (ﺧﺎﺗﻢ) ﺟﺰو آن رده ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺑﺮﺧﻲ دﻳﮕﺮ از داروﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺻﻔﺖ آنﻫﺎ ﺑﺮﺣﺴﺐ اﺛﺮات آنﻫﺎ اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻗﺴﻢ داروﻫﺎ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪاز: داروﻫﺎي ﻛﺸﻨﺪه، زﻫﺮ، ﭘﺎدزﻫﺮ، ﻣﺴﻬﻞ، داروﻫﺎي ادرار دﻫﻨﺪه، ﻋﺮق آور و ﻣﺎ ﻫﺮﻳﻚ از ﻛﻨﺶﻫﺎي ﻣﻮرد اﺷﺎره را ﻫﻤﺮاه ﺗﻮﺿﻴﺢ آنﻫﺎ ﻧﺎم ﻣﻲﺑﺮﻳﻢ و ﺷﺮح ﻣﻲدﻫﻴﻢ : 1- داروي ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺑﺨﺶ(ﻣَﻠﻄﻒ) داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﺣﺮارﺗﻲ ﻣﻌﺘﺪل ﺧﻠﻂ را رﻗﻴﻖ ﺗﺮ از آﻧﭽﻪ ﻫﺴﺖ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ: زوﻓﺎ، ﭘﻮﻧﻪ ﻛﻮﻫﻲ (ﺣﺎﺷﺎ) و ﺑﺎﺑﻮﻧﻪ. 2-داروی محلل(ﺑﺮﻧﺪهﺗﺤﻠﻴﻞ ) داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻠﻂ را ﺗﺒﺨﻴﺮ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ و آن را از ﺟﺎي ﺧﻮد ﺑﺮﻣﻲﻛﻨﺪ و اﺟﺰاء آن را ﺟﺪا ﻣﻲﺳﺎزد و ﺑﻴﺮونﻣﻲاﻧﺪازد و در اﺛﺮ ﺑﺎ ﻧﻴﺮوي ﮔﺮم ﺧﻮﻳﺶ ﺧﻠﻂ را ﺑﻪ ﻛﻠﻲ ﻧﺎﺑﻮد ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ. ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﺧﺎﻳﻪ ﺳﮓ آﺑﻲ. 3- داروی ﺟﺎﻟﻲ( زداﻳﻨﺪه ) داروﻳﻲ را ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ رﻃﻮﺑﺖﻫﺎي ﭼﺴﺒﻨﺪه ﺑﻨﺪ آﻣﺪه را از دﻫﺎﻧﻪ ﺳﻮراخ رﻳﺰ ﺳﻄﺢ اﻧﺪام ﺑﻪ ﺣﺮﻛﺖ در ﻣﻲآوردو دور ﻣﻲﮔﺮداﻧﺪ. ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﻋﺴﻞ آب (ﻣﺎءاﻟﻌﺴﻞ). ﻫﺮ داروي ﺟﻨﺒﺎﻧﻨﺪه ﺑﻪ واﺳﻄﻪ ﺧﺎﺻﻴﺘﻲ ﻛﻪ دارد ﻣﻠﻴﻦ ﻣﺰاج اﺳﺖ،ﻫﺮﭼﻨﺪ ﻛﻪﻗﻮت اﺳﻬﺎل دادن در آن ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﻫﺮ ﺗﻠﺦ ﻣﺰه اي ﺣﺘﻤﺎ زداﻳﻨﺪه اﺳت 4- داروی زبری بخش (مخشن) داروﻳﻲ را ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺳﻄﺢ اﻧﺪام را ﻧﺎﻫﻤﻮار ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ ﺑﺮﺧﻲ را ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ و ﺑﻌﻀﻲ را ﭘﺴﺖﺗﺮ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﭼﻨﻴﻦداروﻳﻲ از ﺳﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﺎرج ﻧﻴﺴﺖ (ﺑﻪ ﺳﻪ ﺷﻜﻞ اﻳﻦ ﻛﺎر را اﻧﺠﺎم ﻣﻲدﻫﺪ) : · اﻟﻒ) ﻳﺎ ﮔﻮﻫﺮش ﻣﺘﺮاﻛﻢ و ﺑﺴﻴﺎر ﻗﺎﺑﺾ اﺳﺖ ﭼﻨﺎﻧﻜﻪ ﻗﺒﻼ ﺑﻴﺎن ﻛﺮدﻳﻢ. · ب) ﻳﺎ ﮔﻮﻫﺮش ﻟﻄﻴﻒ اﺳﺖ وﻟﻲ ﺑﺴﻴﺎر ﺗﻨﺪﻣﺰه اﺳﺖ ﻛﻪﺑﺮﻧﺪﮔﻲ و ﻫﻤﻮاري را از ﺑﻴﻦ ﻣﻲﺑﺮد. · ج) ﻳﺎ اﻳﻦﻛﻪ اﻧﺪاﻣﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ اﺛﺮ دارو زﺑﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﺳﻄﺢ آن در اﺻﻞ زﺑﺮ ﺑﻮده، رﻃﻮﺑﺘﻲ ﭼﺴﺒﻨﺪه ﺑﺮ آن رويآورده و ﺑﻪ ﻃﻮر ﻋﺮﺿﻲ ﻫﻤﻮار ﮔﺸﺘﻪ اﺳﺖ، داروي زﺑﺮ ﻛﻨﻨﺪه آن رﻃﻮﺑﺖ ﭼﺴﺒﻨﺪه را ﻛﻪ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ و ﻋﺮﺿﻲاﺳﺖ از ﺑﻴﻦ ﻣﻲﺑﺮد و اﻧﺪام ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﺻﻠﻲ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﺎز ﻣﻲﮔﺮدد ﻛﻪ اﺻﻠﻲ زﺑﺮي ﻧﺎﻫﻤﻮاري اﺟﺰاء ﺑﻮده اﺳﺖ از داروي زﺑﺮي ﺑﺨﺶ اﺳﭙﺮك (ِا ﻛﻠﻴﻞاﻟﻤِﻠﻚ) را ﻧﺎم ﻣﻲ ﺑﺮﻳﻢ. اﻳﻦ دارو ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ اﺳﺘﺨﻮان و ﻏﻀﺮوف را زﺑﺮي ﻣﻲدﻫﺪ و ﺗﺎﺛﻴﺮ آن در زﺑﺮ ﻛﻨﻨﺪ ﮔﻲ ﭘﻮﺳﺖ ﻛﻢ اﺳﺖ. 5- داروی مفتح (بازکننده) داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎده داﺧﻞ ﺗﺠﻮﻳﻒ ﻣﻨﻔﺬﻫﺎ را ﺑﻪ ﺑﻴﺮون دﻓﻊ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ و ﻛﺎري ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺠﺮاﻫﺎ ﺑﺎز ﺑﺎﺷﻨﺪو ﺑﻨﺪ ﻧﻴﺎﻳﻨﺪ. داروي ﺑﺎزﻛﻨﻨﺪه ﻗﻮيﺗﺮ از داروي زداﻳﻨﺪه (ﺟﺎﻟﻲ) اﺳﺖ ﻳﻜﻲ از داروﻫﺎي ﺑﺎزﻛﻨﻨﺪه ﻛﺮﻓﺲ (ُﻓﻄﺮاﺳﺎﻟﻴﻮن)اﺳﺖ داروﻳﻲ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻛﺎر را اﻧﺠﺎم ﻣﻲدﻫﺪ ﻳﻜﻲ از ﺳﻪ ﺣﺎﻟﺖ را دارد: ﻳﺎ ﻟﻄﻴﻒ و ﺤّﻠﻞ اﺳﺖ. ﻳﺎ ﻟﻄﻴﻒ و ﺷﺴﺖ و ﺷﻮدﻫﻨﺪه اﺳﺖ ( َﻏﺴﺎل) : ـ ﻣﻌﻨﻲ ﻏﺴﺎل را ﺑﻌﺪ ﺧﻮاﻫﻲ داﻧﺴﺖ ـ ﻳﺎ ﻟﻄﻴﻒ وﺑﺮﻧﺪه اﺳﺖ(ﻣَﻘﻄﻊ) ﻣﻌﻨﻲ ﻣﻘﻄﻊ را ﻧﻴﺰ ﺑﻌﺪادر ﺧﻮاﻫﻲ ﻳﺎﻓﺖ. ﻫﺮﭼﻪ ﺗﻨﺪﻣﺰه اﺳﺖ، ﻫﺮﭼﻪ ﺗﻠﺦ اﺳﺖ و ﻫﺮآﻧﭽﻪ ﻟﻄﻴﻒ و ﺳﻴﺎل ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﺷﺮﻃﻲ ﻛﻪ ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ ﮔﺮﻣﻲ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و ﻳﺎ ﻣﻌﺘﺪل ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﺑﺎزﻛﻨﻨﺪه ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻫﺮﭼﻪ ﻟﻄﻴﻒ و ﺗﺮش ﻣﺰه اﺳﺖﻧﻴﺰﺑﺎزﻛﻨﻨﺪه اﺳﺖ. 6- داروی مرخی( سست کننده) داروﻳﻲ را ﺳﺴﺖ ﻛﻨﻨﺪه ﻧﺎﻣﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﺣﺮارت و رﻃﻮﺑﺘﻲ ﻛﻪ دارد ﻗﻮام اﻧﺪامﻫﺎﻳﻲ را ﻛﻪ دارايﺳﻮراخﻫﺎي رﻳﺰ و ﻣﺘﺮاﻛﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻧﺮﻣﺘﺮ ﺑﻨﻤﺎﻳﺪ و در ﻧﺘﻴﺠﻪ اﻳﻦ ﻧﺮم ﺷﺪن، ﺳﻮراخﻫﺎ وﺳﻌﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﭘﻴﺪا ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﻣﻮاد ﻗﺎﺑﻞ دﻓﻊ آﺳﺎﻧﺘﺮ دﻓﻊ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ از داروﻫﺎي ﺳﺴﺖ ﻛﻨﻨﺪه :ﺿﻤﺎدﺷِﺒﺖ و ﺗﺨﻢ ﻛﺘﺎن را ﻧﺎم ﻣﻲﺑﺮﻳﻢ. 7- داروی منضج(رساننده) داروﻳﻲ را رﺳﺎﻧﻨﺪه(ﻣﻨﻀﺞ) ﻧﺎﻣﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﺮﻣﻲ ﻣﻌﺘﺪل دارد ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﻗﻮه ﻗﺒﺾ ﻛﻪ ﺧﻠﻂ را ﺣﺒس ﻣﻲﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﭘﺨﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮد. ﮔﺮﻣﻲاش ﺑﻪﺣﺪي زﻳﺎد ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺧﻠﻂ را ﺑﻪ ﺷﺪت ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺑﺮ دو در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺗﺮش از ﺧﺸﻚ ﺟﺪاﺷﻮد: اﮔﺮ ﺑﻪ آن ﺣﺪ ﮔﺮم ﮔﺮدد ﭘﺨﺘﻪ ﺷﺪن ﺑﻪ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻲﮔﺮدد. 8- داروی گوارنده(هاضم) ﻫﺎﺿﻢ داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻫﻀﻢ ﻏﺬا ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﻗﺒﻼ آن را ﺷﺮح داده اﻳﻢ. 9-داروي ﺑﺎدﺷﻜﻦ (ﻛﺎﺳﺮ اﻟﺮﻳﺢ) ﺑﺎد ﺷﻜﻦ ﻋﺒﺎرت از داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﮔﺮﻣﻲ و ﺧﺸﻜﺎﻧﻴﺪن ﺑﺎدي را ﻛﻪدر ﺟﺎﻳﻲ از اﻧﺪامﻫﺎ ﺟﻤﻊ آﻣﺪه اﺳﺖ رﻗﻴﻖ و ﻫﻮاﻳﻲ ﮔﺮداﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺮ اﺛﺮ اﻳﻦ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺑﻪ ﺧﺎرج راه ﻳﺎﺑﺪ، ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﺗﺨﻢ اﺳﭙﻨﺪ. 10- داروی پاره کننده (مقطع) داروﻳﻲ راﻣَﻘﻄﻊ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ اﺛﺮ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺧﻮد ﺑﻪ ﻣﻴﺎن ﺳﻄﺢ اﻧﺪام و ﺧﻠﻂ ﭼﺴﺒﻨﺪه ﻣﻲﺧﺰد و اﻧﺪام را از ﺧﻠﻂ ﻣﻲرﻫﺎﻧﺪ، ﺧﻠﻂ ﺑﻪ واﺳﻄﻪ اﺛﺮ دارو ﺗﻜﻪ ﺗﻜﻪ ﻣﻲﺷﻮد و ﺑﻪ اﺟﺰاي ﺑﺎاﻧﺪازهﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ در ﻣﻲآﻳﺪ و آﻧﮕﺎه از ﺟﺎي ﺧﻮﻳﺶ ﺑﺮﻛﻨﺪه ﻣﻲﺷﻮد و ﺧﺎرج ﻣﻲﮔﺮدد. داروي ﻣﻘﻄﻊ، ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﺧﺮدل و ﺳﻜﻨﺠﺒﻴﻦ. ﻫﻤﺎﻧﻄﻮر ﻛﻪ داروي ﮔﺪازﻧﺪه، ﺣﺎﻟﺘﻲ ﺑﺮ ﺿﺪ ﻏﻠﻴﻆ و داروي رﻗﻴﻖ ﻛﻨﻨﺪه ﺣﺎﻟﺘﻲ در ﺑﺮاﺑﺮ ﻏﻠﻈﺖ ﺑﺨﺶ دارد دارويﻣَﻘﻄﻊ ﻧﻴﺰ در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﭼﺴﺒﻨﺎك ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺎﻟﺖ را دارد. داروي ﻣﻘﻄﻊ ﺧﻠﻂ ﭼﺴﺒﻨﺪه نمیﮔﺪازد و در ﻗﻮام آن ﺗﺼﺮف ﻧﻤﻲﻛﻨﺪ ﻓﻘﻂ آن را از ﺣﺎﻟﺖ ﭘﻴﻮﺳﺘﮕﻲ ﺑﻴﺮون ﻣﻲآورد و آن را ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺗﻜﻪ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﻗﻄﻌﺎت ﺑﻪ ﻫﻤﺎن ﺣﺎﻟﺖ اوﻟﻴﻪ ﺑﺎﻗﻲ ﺑﻤﺎﻧﺪ. 11- داروی کشنده (جاذب) داروﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ اﺛﺮ ﻟﻄﺎﻓﺖ و ﺣﺮارت ﺧﻮد رﻃﻮﺑﺖﻫﺎ را ﺑﻪ ﻃﺮف ﺧﻮد ﻣﻲﻛﺸﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﺎﻳﻪ ﺳﮓ آﺑﻲ، آن را ﺟﺎذب ﻧﺎﻣﻨﺪ داروﻳﻲ ﻛﻪ ﻧﻴﺮوي ﻛﺸﺶ آن زﻳﺎد ﺑﺎﺷﺪ، اﮔﺮ آن راﭘﺲ از ﭘﺎﻻﻳﺶ ﺿﻤﺎد ﻛﻨﻨﺪ ﺑﺮاي ﻋﺮق اﻟﱠﻨﺴﺎء و درد ﻣﻔﺎﺻﻞ داﺧﻠﻲ ﺑﺴﻴﺎر ﺧﻮب اﺳﺖ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﺿﻤﺎد ﭼﻨﻴﻦ داروﻳﻲ ﻣﻲﺗﻮان ﺧﺎر و ﭘﻴﻜﺎنﻫﺎي رﻳﺰ اﺳﺘﺨﻮاﻧﻲ را از ﻗﺮارﮔﺎه آن ﺑﻴﺮون آورد. 12-داروی سوزش دهنده ( لاذع ) داروي ﺳﻮزش دﻫﻨﺪه داروﻳﻲ را ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﻟﻄﻴﻒ و ﺑﺴﻴﺎر ﻧﻔﻮذ ﻛﻨﻨﺪه اﺳﺖ و ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﺗﻔﺮق،ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ را ﺑﻪ ﻗﻄﻌﺎت ﺑﺴﻴﺎر ﻛﻮﭼﻚ در ﻣﻲآورد اﻳﻦ ﻗﻄﻌﺎت ﺟﺪا ﺷﺪه ﺑﻪ ﺣﺪي ﻧﺰدﻳﻚ ﻫﻢ ﻣﻲﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﻤﻲﺗﻮان ﻳﻜﻲ را ﺟﺪا از دﻳﮕﺮان ﺣﺲ ﻛﺮد و ﻣﺜﻞ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ در ﻳﻚ ﺟﺎي ﺟﻤﻌﻨﺪ. ﺿﻤﺎد ﺧﺮدل ﺑﺎ ﺳﺮﻛﻪ ـ و ﺳﺮﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﻧﻤﻮﻧﻪ داروﻫﺎي ﺳﻮزﻧﺪه ﻫﺴﺘﻨﺪ. 13- داروی سرخ کننده ( محمر ) داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮوﻗﺖ ﺑﻪ ﻳﻜﻲ از اﻳﻦ اﻧﺪامﻫﺎ ﻣﻲرﺳﺪ آن را ﮔﺮﻣﻲ زﻳﺎد ﻣﻲﺑﺨﺸﺪ ﺑﺮ اﺛﺮ اﻳﻦ ﮔﺮم ﺷﺪن ﺧﻮن ﺑﻪ ﺳﻮي آن ﺟﺬب ﻣﻲﺷﻮد و ﺑﻪ ﺳﻄﺢ آن روي ﻣﻲآورد و اﻧﺪام، ﺳﺮخ رﻧﮓ ﻣﻲﮔﺮدد. ﺧﺮدل، اﻧﺠﻴﺮ، ﭘﻮﻧﻪ، ﻛﺮوﻳﺎﻗﺮدﻣﺎﻧﺎ) از اﻳﻦ دﺳﺘﻪاﻧﺪ. ﻛﻨﺶ داروﻫﺎي ﺳﺮخ ﻛﻨﻨﺪه ﺑﻪ ﻛﻨﺶ داغ ﻛﻨﻨﺪ ﮔﻲ ﻧﺰدﻳﻚ اﺳﺖ. 14- داری خارنده (محکک) داروﻳﻲ ﻛﻪ ﺧﻠﻂﻫﺎي ﺳﻮزﻧﺎك و ﺧﺎرش دﻫﻨﺪه را ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﻛﺸﺶ و ﮔﺮﻣﻲ ﺑﻪ ﺳﻮي ﻣﺴﺎﻣﺎت ﻣﻲﻛﺸﺎﻧﺪ داروي ﺧﺎرﻧﺪه (ﺣﻚ ﻛﻨﻨﺪه، ﻣﺤﻜﻚ) ﻧﺎﻣﻴﺪه ﺷﺪه اﺳﺖ. ﭼﻨﻴﻦ داروﻳﻲ ﺗﺎ اﻳﻦ اﻧﺪازه ﻓﻌﺎل ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻗﺮﺣﻪ ﺑﻪ وﺟﻮد آورد. ﺷﺎﻳﺪ ﺧﺎرﺷﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﻲآﻳﺪ از ﺧﺎرﻫﺎي ﻛﺮﻛﻲ ﺳﺨﺖ و رﻳﺰ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺤﺴﻮس ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻧﻤﻮﻧﻪاي از داروي ﺧﺎرﻧﺪه ﮔﻴﺎه ﻛﺒﻴﻜﻪ اﺳﺖ. 15- داروي ﻗﺮﺣﻪ آور (ﻣﻘﺮح) داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ رﻃﻮﺑﺖﻫﺎي واﻗﻊ در ﻣﻴﺎن اﺟﺰاي ﭘﻮﺳﺖ را ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻣﻲﺑﺮد و ﻣﺎده ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ را ﻛﻪ ﻣﺎﻳﻪ ﻗﺮﺣﻪ دﻣﻞ ﭼﺮﻛﻴﻦ) ﻣﻲﺷﻮد ﺑﻪ ﺳﻮي ﭘﻮﺳﺖ ﻣﻲ آورد. داروي ﻗﺮﺣﻪ آور را ﻣَﻘ ﱠﺮح ﺧﻮاﻧﻨﺪ. ﮔﻴﺎه ﺑﻼدر (آﻛﺎژو) ﻧﻤﻮﻧﻪاي از داروﻫﺎي ﻗﺮﺣﻪ آور اﺳﺖ 16- داروی سوزنده (محرق) ﺳﻮزﻧﺪه داروﻳﻲ را ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﻗﺴﻤﺖ ﻟﻄﻴﻒ اﺧﻼط را از ﺑﻴﻦ ﻣﻲﺑﺮد و ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮ اﺧﻼط را ﺑﺎﻗﻲ ﻣﻲ ﮔﺬارد. ﻣﺜﻼ ﺷﺒﺮم ﺳﻮزﻧﺪه اﺳﺖ. 17- داروی خورندخ (اکال) داروﻳﻲ را ﺧﻮرﻧﺪه (َاﻛﺎل) ﻧﺎﻣﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻋﻤﻞ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺑﺮدن و اﻳﺠﺎد ﻗﺮﺣﻪ از ﮔﻮﻫﺮ ﮔﻮﺷﺖ ﻣﻴﻜﺎﻫﺪ. زﻧﺠﺎر ﻣﺜﺎﻟﻲ ﺑﺮاي داروي ﺧﻮرﻧﺪه اﺳﺖ. 18- داروی خرد کننده ( مفتت) داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در ﺑﺮﺧﻮرد ﺑﺎ ﺧﻠﻂ ﺳﻔﺖ و ﺳﺨﺖ آن را ﺑﻪ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﭘﺎرﭼﻪ رﻳﺰ در ﻣﻲ آورد و ﻣﺜﺎل اﻳﻦ دارو ﺣﺠﺮاﻟﻴﻬﻮد و ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ آن اﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻨﮓ (ﻣﺜﺎﻧﻪ ﻳﺎﻛﻠﻴﻪ) را ﺧﺮد و ﻟﻪ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ. 19- داروی گنداننده ( متعفن) داروﻳﻲ را متعفن ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻣﺰاج اﻧﺪام ﻳﺎ ﻣﺰاج روﺣﻲ را ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮي اﻧﺪام ﻣﻲآﻳﺪ ﻓﺎﺳﺪ ﻧﻤﺎﻳﺪ و ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﺗﺤﻠﻴﻞ رﻃﻮﺑﺖ ﻣﺰاج اﻧﺪام را ﭼﻨﺎن ﺑﻪ ﺗﺒﺎﻫﻲ ﻛﺸﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺮاي ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪن ﺑﺟﺰﺋﻲ از اﻧﺪام ﺑﻪ ﻛﺎر ﻧﻴﺎﻳﺪ. داروي ﻣﻌﺒﺨﺶ ﻧﻪ ﻣﻲﺳﻮزاﻧﺪ و ﻧﻪ ﻣﻴﺨﻮرد ﺑﻠﻜﻪ رﻃﻮﺑﺘﻲ ﺗﺒﺎه ﻛﻪ ﺣﺮارﺗﻲ ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ در آن اﺳﺖ در اﻧﺪام ﺑﺎﻗﻲ ﻣﻲﮔﺬارد، در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻋﻔﻮﻧﺖ روي ﻣﻲدﻫﺪ. زرﻧﻴﺦ ﺗﺎﻓﺴﻴﺎ (ﺻﻤﻎ ﺳﺪاب ﻛﻮﻫﻲ) و ﻧﻈﺎﻳﺮ آنﻫﺎ از اﻳﻦ دﺳﺘﻪاﻧﺪ. 20- داروی داغ گذار (کاوی) داغ ﮔﺬار، داروﻳﻲ را ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﻮ ست را ﻣﻲﺳﻮزاﻧﺪ و ﺧﺸﻚ ﻣﻲﮔﺮداﻧﺪ. ﭘﻮﺳﺖ از اﺛﺮ آن ﭼﻨﺎن ﺳﻔﺖ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﮔﻮﻳﻲ ﺳﻮﺧﺘﮕﻲ ﻧﺎﺷﻲ از آﺗﺶ اﺳﺖ. آن ﮔﺎه ﮔﻮﻫﺮ ﭘﻮﺳﺖ راه را ﺑﺮ ﺧﻠﻂ ﺳﻴﺎل ﻣﻲﺑﺮﻧﺪد ﺗﺎ ﻧﺘﻮاﻧﺪ ﺑﻴﺮون آﻳﺪ. اﻳﻦ ﺟﺎي داغ و ﺳﻮﺧﺘﮕﻲ ﺑﺮ ﭘﻮﺳﺖ را ﺧﺸﻚ رﻳﺸﻪ ﻣﻲﻧﺎﻣﻨﺪ. ﭼﻨﻴﻦ داروﻳﻲ را ﺑﺮاي ﺑﻨﺪآﻣﺪن ﻧﺰﻳﻒ ﺷﺮاﺋﻴﻦ(ﺧﻮﻧﺮﻳﺰي ﺷﺮاﺋﻴﻦ) و ﺣﺎﻻت ﻣﺸﺎﺑﻪ آن ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻲﺑﺮﻧﺪ. زاج و ﻗﻠﻘﻄﺎر (زاج زرد) از داروﻫﺎي داغ ﮔﺬاراﻧﺪ. 21- داروی پوست کن (قاشر) داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ اﺟﺰاي ﻓﺎﺳﺪ ﭘﻮﺳﺖ را ﻣﻲزداﻳﺪ و در درﻣﺎنﺑﻬﻖ و ﻛﻠﻒ و ﻏﻴﺮه ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻲآﻳﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻗﺴﻂ و راوﻧﺪ (رﻳﻮاس). 22- داروی توان بخش (مقوی) داروﻳﻲ ﻛﻪ ﻫﻴﺌﺖ و ﻣﺰاج اﻧﺪام را از آﺳﻴﺐ ﻧﮕﻬﺪارد و ﻧﮕﺬارد ﻣﻮاد زاﻳﺪ ﺑﺮ آن اﺛﺮ ﮔﺬارﻧﺪ. ﻣَﻘﻮي ﻧﺎﻣﻴﺪه ﻣﻲﺷﻮد. ﭼﻨﻴﻦ داروﻳﻲ ﻳﺎﺧﺎﺻﻴﺘﻲ در ﺧﻮدش دارد ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮔﻞ ﻣﺨﺘﻮم و ﺗﺮﻳﺎق و ﻳﺎ اﻳﻦ اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ از اﻋﺘﺪال ﻣﺰاج آن دارو اﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﺮﻣﺘﺮ را ﺳﺮد و ﺳﺮدﺗﺮ را ﮔﺮم ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ. ﺟﺎﻟﻴﻨﻮس اﻳﻦ اﻋﺘﺪال را در روﻏﻦ ﮔﻞ ﻣﺤﻤﺪي ﻣﻲﺑﻴﻨﺪ. 23- داروی بازدارنده (رادع) ﺑﺎزدارﻧﺪه ﺿﺪ ﺟﺬب ﻛﻨﻨﺪه اﺳﺖ و ﻋﺒﺎرت از داروﻳﻲ ﺳﺮد اﺳﺖ ﻛﻪ اﻧﺪام را ﺳﺮدي ﻣﻲﺑﺨﺸﺪ و در ﻧﺘﻴﺠﻪ اﻳﻦﺳﺮدي ﺗﺮاﻛﻢ در اﻧﺪام ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﻲآﻳﺪ و ﺳﻮراخﻫﺎي رﻳﺰ اﻧﺪام ﺗﻨﮓ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ و ﺣﺮارت ﺟﺬب ﻛﻨﻨﺪهاش ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ و ﻣﺎﻳﻌﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﻮي آن در ﺟﺮﻳﺎن اﺳﺖ ﺑﻨﺪ ﻣﻲآﻳﺪ ﻳﺎ ﻣﻨﻌﻘﺪ ﻣﻲﺷﻮد و ﺑﻪ اﻧﺪام ﻧﻤﻲرﺳﺪ و اﻧﺪام آن را ﻧﻤﻲﭘﺬﻳﺮد، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﺎﺟﺮﻳﺰي (ﻋﻨﺐ اﻟﺜﻌﻠﺐ) ﻛﻪ در درﻣﺎندﻣﻞﻫﺎ (اورام) اﺳﺘﻌﻤﺎل ﻣﻲﺷﻮد. 24- داروی غلیظ کننده ( مغلظ) ﻏﻠﻴﻆ ﻛﻨﻨﺪه ﻣﻘﺎﺑﻞ رﻗﻴﻖ ﻛﻨﻨﺪه اﺳﺖ و ﺑﺮ داروﻳﻲ اﻃﻼق ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﻗﻮام رﻃﻮﺑﺖ را از آﻧﭽﻪ ﻫﺴﺖﻏﻠﻴﻆﺗﺮ ﻣﻲﮔﺮداﻧﺪ و اﻳﻦ ﻳﺎ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﺧﺎﺻﻴﺖ ﻣﻨﺠﻤﺪ ﻛﻨﻨﺪ ﮔﻲ ﻳﺎ ﻣﻨﻌﻘﺪ ﻛﻨﻨﺪ ﮔﻲ ﻳﺎ ﻣﺨﻠﻮط ﺻﻮرت ﻣﻲﮔﻴﺮد. 25- داروی فاصله انداز ( مفحج) داروﻳﻲ را ﺑﻪ اﻳﻦ اﺳﻢ ﻧﺎﻣﻨﺪ ﻛﻪ ﺿﺪ ﻫﺎﺿﻢ و رﺳﺎﻧﻨﺪه (ﭘﺰﻧﺪه) ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﺳﺮد ﻣﺰاﺟﻲ اي ﻛﻪ دارد ﺗﺎﺛﻴﺮﮔﺮﻣﺎي ﻏﺮﻳﺰي و ﺣﺮارت ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ را در ﻏﺬا ﺧﻨﺜﻲ ﻣﻲﺳﺎزد. ﻏﺬا ﻧﻪ ﻫﻀﻢ ﻣﻲﺷﻮد و ﻧﻪ ﺑﻪ ﭘﺨﺘﮕﻲ ﻣﻲرﺳﺪ. 26- داروی تخدیر کننده (مخدر) ﻣ ﺨﺪر ﻋﺒﺎرت از داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎر ﺳﺮد ﻣﺰاج اﺳﺖ و ﺑﻪﺣﺪي اﻧﺪام را ﺳﺮد ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻮﻫﺮ روح ﺣﺎﻣﻞ ﻧﻴﺮو و ﺣﺲ و ﺣﺮﻛﺖ در ﻣﺰاج آن اﻧﺪامﺳﺮد ﻣﻲﮔﺮدد و ﮔﻮﻫﺮش ﻏﻠﻴﻆ ﻣﻲﺷﻮد و ﻗﻮاي ﻧﻔﺴﺎﻧﻲ ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ از آن اﺳﺘﻔﺎده ﻛﻨﺪ. ﻣﺰاج اﻧﺪام ﻧﻴﺰ از ﺳﺮدي دارو ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺎﻟﺖ در ﻣﻲآﻳﺪ و از ﻗﻮاي ﻧﻔﺴﺎﻧﻲ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﭘﺬﻳﺮ ﻧﺨﻮاﻫﺪﻣﺎﻧﺪ. اﻓﻴﻮن وﺑﻨﮓ از اﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ اﻧﺪ. 27- داروی شوینده ( غسال) داروﻳﻲ را ﺷﻮﻳﻨﺪه ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﻲزداﻳﺪ، اﻣﺎ اﻳﻦ زدودن از ﻧﻴﺮوي ﻣﻮﺛﺮي ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ در او ﻣﻮﺟﻮد اﺳﺖ ﺑﻠﻜﻪ از ﻧﻴﺮوﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ از ﻧﻴﺮوي ﻣﻮﺛﺮ دﻳﮕﺮ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﭘﺬﻳﺮ اﺳﺖ و ﺣﺮﻛﺖ آن راﻳﺎري ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. ﻣﻨﻈﻮرم از ﻧﻴﺮوي ﺗﺎﺛﻴﺮﭘﺬﻳﺮ، رﻃﻮﺑﺖ و ﻣﺮادم از ﺣﺮﻛﺖ، ﺟﺎري ﺷﺪن اﺳﺖ. ﭼﻪ ﻫﺮﮔﺎه ﻣﺎﻳﻌﻲ ﻟﻄﻴﻒ ﺑﺮ دﻫﺎﻧﻪ رگﻫﺎ ﺟﺮﻳﺎن ﻳﺎﻓﺖ، ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ رﻃﻮﺑﺖ آن ﻣﻮاد زاﻳﺪ را ﻧﺮم ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ و در ﺟﺮﻳﺎﻧﺶ اﻳﻦ ﻣﻮاد ﻧﺮم ﺷﺪه را ﻛﻨﺎر ﻣﻲزﻧﺪﻣﺎﻧﻨﺪ: آب ﺟﻮ (ﻣﺎءاﻟﺸﻌﻴﺮ) و آب زﻻل و ﻧﻈﺎﻳﺮ آن. 28- داروی چرک آور ( موسخ للقروح) ﻣﻨﻈﻮر از ﭼﺮك آور داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻣﺮﻃﻮب ﻛﻪ ﺑﺎ رﻃﻮﺑﺖ َﻗﺮﺣﻪ ﻣﻲآﻣﻴﺰد و ﭼﺮك و رﻃﻮﺑﺖ َﻗﺮﺣﻪ را ﻓﺰوﻧﻲ ﻣﻲدﻫﺪ و ﻣﺎﻧﻊ ﺧﺸﻜﻴﺪن و ﺑﻪ ﻫﻢ آﻣﺪن زﺧﻢ ﻣﻲﺷﻮد. 29- داروی لغزاننده( مزلق) وﻗﺘﻲ ﺟﺴﻤﻲ در ﻣﺠﺮاﺋﻲ ﮔﻴﺮ ﻛﺮده اﺳﺖ و ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻴﺮون آﻳﺪ، داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻣﺮﻃﻮب ﻛﻪﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺟﺴﻤﻲ را ﻛﻪ در ﻣﺠﺮاﺋﻲ ﮔﻴﺮﻛﺮده اﺳﺖ ﺑﺮﻛﻨﺪ. اﻳﻦ دارو ﺑﺎ اﺟﺰاي آن ﻣﻲآﻣﻴﺰد و ﺑﺮاﺛﺮ اﻳﻦ آﻣﻴﺰش اﺟﺰاي آن ﻧﺮم ﻣﻲﺷﻮد و ﺑﺮاي ﺟﺮﻳﺎن ﻳﺎﻓﺘﻦ در ﻣﺠﺮا آﻣﺎدﮔﻲ ﭘﻴﺪا ﻣﻲﻛﻨﺪ وﺑﺎ ﺳﻨﮕﻴﻨﻲ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻛﻪ دارد ﻳﺎ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﻧﻴﺮوي داﻓﻌﻪ ﺑﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻲاﻓﺘﺪ. ﮔﻮﻳﻨﺪ آﻟﻮ ﻛﻪ اﺳﻬﺎل ﻣﻲآورد از ﻟﻐﺰاﻧﻨﺪهﻫﺎ اﺳﺖ. 30- داروی هموار کننده (مملس) داروﻳﻲ راﻫﻤﻮار ﻛﻨﻨﺪه ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺳﻄﺢ اﻧﺪاﻣﻲ زﺑﺮ ﻣﻴﮕﺴﺘﺮد و زﺑﺮي را ﻣﻲﭘﻮﺷﺎﻧﺪ، ﻳﺎ رﻃﻮﺑﺘﻲ ﺑﻪ ﺳﻮيﺳﻄﺢ زﺑﺮ روان ﻣﻲﺳﺎزد و زﺑﺮي را ﻣﻲﭘﻮﺷﺎﻧﺪ. 31- داروی خشکاننده ( مجف) داروﻳﻲ را ﻛﻪ ﻟﻄﻴﻒ و ُﮔﺪازﻧﺪه اﺳﺖ و رﻃﻮﺑﺖﻫﺎ را از ﺑﻴﻦ ﻣﻲﺑﺮد ﺧﺸﻜﺎﻧﻨﺪه ﺧﻮاﻧﻨﺪ. 32- داروی گیرنده ( قابض) داروﻳﻲ ﮔﻴﺮﻧﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺮﻛﺎت اﺟﺰاي اﻧﺪام را ﺑﻪ ﮔﺮد ﻫﻢ آﻳﻲ واﻣﻲدارد ﺗﺎ در ﺟﺎي ﺧﻮد ﻣﺘﺮاﻛﻢ ﺷﻮﻧﺪ و ﻣﺠﺮاﻫﺎ ﺑﻨﺪ آﻳﻨﺪ. 33- داروی فشرنده ( عاصر) داروﻳﻲ ﻛﻪ اﺟﺰاي اﻧﺪام را ﭼﻨﺎن ﺟﻤﻊ آورد و ﻣﻲﮔﻴﺮد ﻛﻪ رﻃﻮﺑﺖﻫﺎي رﻗﻴﻖ آن ﺗﺤﺖ ﻓﺸﺎر ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ و ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ ﺟﺪا ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ، ﻓﺸﺮﻧﺪه ﻧﺎم دارد 34- داروی بندآورنده (مسدد) داروﻳﻲ اﺳﺖ ﺧﺸﻚ و از ﺧﺸﻜﻲ و ﺗﺮاﻛﻤﻲ ﻛﻪ دارد ﻳﺎ از آﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﭘﻮﺷﻨﺪه اﺳﺖ در ﻣﺠﺮاﻫﺎ (ﻣﻨﻔﺬﻫﺎ) ﻣﺘﻮﻗﻒدﻣﻲﺷﻮد و ﺑﻨﺪآﻣﺪن را ﻣﻮﺟﺐ ﻣﻲﮔﺮدد. 35- داروی پوشاننده ( مغری) داروﻳﻲ را ﭘﻮﺷﺎﻧﻨﺪه ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﺸﻚ اﺳﺖ و ﻛﻤﻲ رﻃﻮﺑﺖ ﻟﺰج در آن ﻫﺴﺖ و ﺑﻪ دﻫﺎﻧﻪ ﻣﻲﭼﺴﺒﺪ و ﺑﻨﺪ ﻣﻲآورد و در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺳﻴﻼن ﺑﺎز ﻣﻲ اﻳﺴﺘﺪ. ﻫﺮﭼﻪ ﻟﺰج و ﺳﻴﺎل و ﻟﻐﺰاﻧﻨﺪه ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﻪ ﮔﺮﻣﻲ ﻧﺰدﻳﻚ ﺷﻮد ﭘﻮﺷﺎﻧﻨﺪه و ﺑﻨﺪآورﻧﺪه و ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻛﻨﻨﺪه ﻣﻲﺷﻮد 36- داروی به هم آورنده ( مدمل) ﺑﻪ ﻫﻢ آور ﻋﺒﺎرت از داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ رﻃﻮﺑﺖ ﻣﻴﺎن ﻫﺮ دو ﻃﺮف زﺧﻢ را ﻏﻠﻈﺖ ﺑﺨﺸﺪ و آن را ﺧﺸﻚ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺘﻲ درآﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺮاي ﭘﻮﺷﻴﺪن و ﺑﻪ ﻫﻢ ﭼﺴﺒﻴﺪن آﻣﺎده ﺷﻮد و ﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﻫﺮ دو ﻃﺮف زﺧﻢ را ﺑﻪ ﻫﻢ آورد. ﺧﻮن ﺳﻴﺎوﺷﺎن و ﺻﺒﺮزرد از اﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ داروﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ. 37- داروی رویاننده گوشت (منبت اللحم) اﻳﻦ ﻧﻮع دارو ﻣﺰاج ﺧﻮﻧﻲ را ﺗﻌﺪﻳﻞ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ زﺧﻢ وارد ﻣﻲآﻳﺪ و ﺧﻮن را ﻣﻨﻌﻘﺪ ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﺳﺮاﻧﺠﺎم آن را ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﻣﻲﺳﺎزد. 38-داروی مهر گذار (خاتم) ﻣﻬﺮﮔﺬار ﻳﺎ ﭘﺎﻳﺎن ﺑﺨﺶ داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻄﺢ زﺧﻢ را ﻣﻲﺧﺸﻜﺎﻧﺪ و ﻣﻮﺟﺐ ﺑﻪ وﺟﻮد آﻣﺪن ﺧﺸﻚ رﻳﺸﻪ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ زﺧﻢ را ﺗﺎ روﻳﺶ ﭘﻮﺳﺖ ﻃﺒﻴﻌﻲ از آﺳﻴﺐ ﻧﮕﻪ ﻣﻲ دارد. ﻫﺮ داروﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ اﻋﺘﺪال ﺑﺨﺸﻜﺎﻧﺪ و ﭘﻮﺳﺖ را ﺑﻪ اﻋﺘﺪال ﺑﺮوﻳﺎﻧﺪ و ﺳﻮزش ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ از داروﻫﺎي ﻣﻬﺮﮔﺬار ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﻲآﻳﺪ. 39- داروی کشنده (قاتل) ﻋﺒﺎرت از داروﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺰاج را ﺑﻪ اﻓﺮاﻃﻲ ﺗﺒﺎه ﺳﺎزد ﻣﺎﻧﻨﺪ: ِﺷَﺒﺮم و َاﻓﻴﻮن. 40- سم (زهر) داروﻳﻲ را ﺳﻢ (زﻫﺮ) ﻣﻲﮔﻮﻳﻴﻢ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ واﺳﻄﻪ ﺿﺪﻳﺖ ﻛﺸﻨﺪه اﺳﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎ ﺧﺎﺻﻴﺘﻲ ﻛﻪ در ﺧﻮد آن ﻣﻮﺟﻮد اﺳﺖ ﺳﺒﺐ ﻣﺮگ ﻣﻲﺷﻮد ﻣﺎﻧﻨﺪ ِﺑﻴﺶ. 41- پادزهر و تریاق ﺗﺮﻳﺎق و ﭘﺎدزﻫﺮ داروﻳﻲ را ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﻨﺪرﺳﺘﻲ و ﻧﻴﺮوي روح را ﻧﮕﻪ ﻣﻲدارﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﺪ زﻳﺎن ﺳﻢ را از ﺧﻮددﻓﻊ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﮔﻮ اﻳﻦﻛﻪ ﭘﺎدزﻫﺮ ﻣﺼﻨﻮﻋﻲ را ﺗﺮﻳﺎق ﻣﻲﻧﺎﻣﻨﺪ و واژه ﭘﺎدزﻫﺮ ﺑﻪ داروﻫﺎي ﭘﺎدزﻫﺮي ﺳﺎده اﻃﻼق ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﻃﺒﻴﻌﻲ و ﻏﻴﺮﺻﻨﻌﺘﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺷﺎﻳﺪ ﻧﺒﺎﺗﻴﺎت، ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ اﺳﻢ ﺗﺮﻳﺎق را ﺑﻴﺸﺘﺮ از ﻣﺼﻨﻮﻋﺎت داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ و اﺣﺘﻤﺎل اﻳﻦ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎر ﺗﻔﺎوت ﻣﻴﺎن اﻳﻦ دو اﺳﻢ ﻧﺒﺎﺷﺪ. 42- داروی اسهال آور، عرق آور (مسهل، معرق، مدر) اﻳﻦ داروﻫﺎ را ﻫﻤﻪ ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﻨﺪ. اﻳﻨﻚ ﻗﻮاﻋﺪي ﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺒﻲ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎل ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ اﺿﺎﻓﻪ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ: اﻟﻒ) ﻫﺮ داروﻳﻲ ﻛﻪ وﺳﻴﻠﻪ اﺳﻬﺎل و ﻗﺒﺾ ﻣﻲﮔﺮدد، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﻮرﻧﺠﺎن، ﺑﺮاي درد ﻣﻔﺎﺻﻞ ﻣﻔﻴﺪ اﺳﺖ زﻳﺮاﻗﻮت اﺳﻬﺎل آور ﻣﻲآﻳﺪ و ﻣﺎده را ﺟﺬب ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ. آﻧﮕﺎهﻗﻮت ﺑﻨﺪآور ﻣﻲرﺳﺪ و ﻣﺠﺮاي ﻣﺎده را ﺗﻨﮓ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﻣﺎده ﺑﻪ ﺟﺎي اوﻟﻲ ﺑﺮ ﻧﻤﻲﮔﺮدد و ﭼﻴﺰي ﻫﻢ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﻣﺎده ﻧﻤﻲآﻳﺪ. ب) ﻫﺮ داروﻳﻲ ﻛﻪ ُﮔﺪازﻧﺪه اﺳﺖ و ﮔﻴﺮﻧﺪﮔﻲ ﻧﻴﺰ در آن ﻫﺴﺖ آن دارو ﻣﻌﺘﺪل ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﻲآﻳﺪ و ﺑﺮاي ﺳﺴﺘﻲ ﻣﻔﺎﺻﻞ و ُﺗ ُﺮﻧﺠﻴﺪن ﻣﻔﺎﺻﻞ و ورمﻫﺎي ﺑﻠﻐﻤﻲ ﻣﻔﻴﺪاﺳﺖ. زﻳﺮاﮔﻴﺮﻧﺪه و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺑﺮﻧﺪه ﻫﺮ دو در ﺧﺸﻜﺎﻧﻴﺪن ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﻫﺮ ﮔﺎه ﮔﻴﺮﻧﺪه و ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺑﺮﻧﺪه ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺧﺸﻜﻲ ﺷﺪت ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ. ج) داروﻫﺎي ﻣﺴﻬﻞ و ادرارآور در اﻛﺜﺮ ﺣﺎﻻت ﻛﻨﺶﻫﺎي ﻣﺨﺎﻟﻒ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮدارﻧﺪ. داروي ادرارآور ً ﻏﺎﻟﺒﺎ ﺗﻪﻧﺸﻴﻦ را ﻣﻲﺧﺸﻜﺎﻧﺪ و ﻣ ِﺴﻬﻞ ﺑﻮل را ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲدﻫﺪ. د) داروﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻧﻴﺮوي ﮔﺮﻣﻲﺑﺨﺶ و ﻧﻴﺮوي ﺳﺮدﻛﻨﻨﺪه در آنﻫﺎ ﮔﺮدآﻳﺪ در درﻣﺎن دﻣﻞﻫﺎي ﮔﺮم از آﻏﺎزﺑﺮوز ﺗﺎ ﭘﺎﻳﺎن ﻣﻔﻴﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ، زﻳﺮا ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ ﺳﺮدي ﻗﺎﺑﺾ و ﺑﺎزدارﻧﺪه اﺳﺖ و ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ آﻧﭽﻪ ﮔﺮم اﺳﺖ ﻣﻴﮕﺪازد. ه) داروﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ دارايﻗﻮت ﭘﺎدزﻫﺮي ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺳﺮدي در آنﻫﺎ ﻣﻮﺟﻮد اﺳﺖ در درﻣﺎن ﺑﻴﻤﺎري ﺳﻞ (دق)ﻣﻔﻴﺪﻧﺪ. و) داروﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ در آنﻫا ﻗﻮت ﭘﺎدزﻫﺮي و ﺣﺮارت ﺟﻤﻊ ﺷﺪه اﺳﺖ در درﻣﺎن ﺳﺮدي ﻗﻠﺐ از ﻫﺮ داروﻳﻲ ﻣﻔﻴﺪﺗﺮﻧﺪ. ﻟﻴﻜﻦ اﻳﻦ ﺗﻘﺴﻴﻤﺎت ﻋﺎدﻻﻧﻪ ﻛﻪ در آن ﺑﻪ ﻫﺮ ﻣﺰاﺟﻲ آﻧﭽﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ و درﺧﻮر آن اﺳﺖ داده ﺷﺪه اﺳﺖ و ﻧﻴﺮوي ﺗﺤﻠﻴﻞ ﺑﺮﻧﺪه، دور از ﻣﺎدهاي ﻛﻪ ﺑﻪ اﻧﺪام ﻣﻴﺮﻳﺰد ﺟﺎي داده ﺷﺪه اﺳﺖ و ﻧﻴﺮوي ﺳﺮدﻛﻨﻨﺪه از آن ﺳﻮي دور ﻧﮕﻪ داﺷﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﺎده از اﻧﺪام ﺑﻴﺮون ﺟﻬﺪ و ﻧﻪ آن ﺗﺤﻠﻴﻞ رود و ﻧﻪ اﻳﻦ ﻣﻨﺠﻤﺪ ﮔﺮدد، اﻳﻦ از ﻧﻴﺮوي ﻃﺒﻴﻌﺖ اﺳﺖ و ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﻛﺎر ﮔﻤﺎﺷﺘﻪ و ﻓﺮﻣﺎﻧﺒﺮدار ﭘﺮوردﮔﺎر دادار.. منبع: قانون کتاب دوم