مقالات

دستورات طب سنتى براى حفظ تندرستى

گروه: طب سنتی
۲۰ آبان ۱۳۹۴

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

مرحوم دكتر سيد جلال مصطفوى كاشانى

 

در طب قديم از زمان باستان چنين دستور مى داده اند كه براى حفظ تندرستى و تأمين سلامت فرد، دو كار بايد كرد:

1. پيشگيرى؛ يعنى اقدام به امورى كه هدفش سالم ماندن و بيمار نشدن شخص است.

2. درمان اختلالات بدنى، هنگامى كه اين اختلالات خفيف و جزئى است و مى توان با درمان آن ها از خطرناك شدنشان جلوگيرى كرد.

 

الف) اين دستورها ابتدا از طرف پزشكان دانشمند و حاذق صادر مى شد و رفته رفته جزء عادات و آداب اجتماعى درمى آمد و تقريبا همه مردم به آن عمل مى كردند و از اين راه، سلامت تن و روان خود را حفظ مى كردند.

در اديان الهى نيز، كه نخستين هدف تأمين سلامت جسم و روح افراد جامعه بود، دستورهاى مذهبى با اين دستورها مطابقت كامل داشت. چنان كه در اين مقاله به تفصيل شرح داده شده است و مورد تأييد كامل پزشكان و متخصصان بهداشت در دنياى امروز نيز هست، در رأس همه اين دستورها پرهيز از پرخورى قرار گرفته است كه اگر اين دستور بزرگ رعايت شود، يك جامعه سالم خواهيم داشت.

براى اثبات اين مطلب، يك مدرك مثبت و زنده در دست داريم و آن تاريخ صدر اسلام است كه مسلمانان آن زمان به شعائر مذهبى فوق العاده پايبند بودند و بر اثر اجراى اين دستور بزرگ و پرهيز از انباشتن معده و زياد نخوردن غذا، يك جامعه سالم وجود داشت.

سعدى، شاعر شيرين سخن ايران، در باب سوم گلستان، حكايتى ذكر مى كند كه مؤيد اين مطلب است و ما عينا آن را در اينجا نقل مى كنيم:

يكى از ملوك عجم طبيبى حاذق به خدمت محمد مصطفى، صلى اللّه عليه و آله و سلّم، فرستاد.

سالى در ديار عرب بود، كسى تجربتى پيش او نبرد و معالجتى از وى درنخواست. پيش پيغامبر، عليه السلام، رفت و شكايت كرد كه مرا براى معالجت اصحاب فرستاده اند و كسى در اين مدت التفاتى نكرد تا خدمتى كه بر بنده معين است به جاى آورم. خواجه، عليه السلام، فرمود: اين طايفه را طريقتى است كه تا اشتها غالب نباشد نخورند و هنوز اشتها باقى باشد كه دست از طعام بدارند. حكيم گفت: اين موجب تندرستى است. زمين خدمت ببوسيد و برفت.

ب) براى اجراى دستور دوم، يعنى درمان اختلالات و عوارضى كه همواره در جوامع بشرى پيدا مى شود ولى خفيف است، (و درحقيقت نمى توان اين انبوه مردم را كه هركس شكايتى از يك اختلال عضوى و ناراحتى بدنى دارد، بيمار گفت؛ بلكه بايد چنان كه در اروپا مى گويند آن ها را «نيمه بيمار» ناميد) بهترين كارى كه عموم مردم به آن عمل مى كردند شامل دو امر بود:

يكى اينكه در اوايل فصل بهار حد اقل مدت بيست روز، آب كاسنى و شاه تره مى خوردند؛

دوم اينكه هركس به فراخور حال و مزاج خود، مقدارى خون از بدن خارج مى كرد.

 

خواص كاسنى

 

خواص عمده كاسنى به قرار زير است:

1. كاسنى به علت تلخى و هم چنين مواد مؤثرى كه دارد، مقوى معده است و هضم غذا را آسان مى كند.

2. كاسنى مدر صفرا و دافع آن است (از يك طرف، سلول هاى كبدى را به كار انداخته، باعث ترشح صفرا از آن ها مى شود و از طرف ديگر، صفراى غليظ را كه به جدار عروق صفراوى كبد چسبيده است به خارج دفع مى كند)، ريختن صفرا به روده، اولا عفونت هاى به وجود آمده از ميكروب ها را از بين مى برد، زيرا صفرا ضد عفونى كننده قوى است و از اين راه، نفخ معده و روده را متوقف مى كند، ثانيا يبوست مزمن را درمان مى كند، زيرا صفرا حركات دودى روده را تقويت مى كند و هم چنين تلخى و خشكى دهان، بى خوابى و بسيارى از عوارض را از بين مى برد، زيرا همه اين عوارض به علت ورود صفرا در خون و رسيدن آن به همه بدن، مخصوصا مغز و مراكز عصبى پيدا مى شود و كاسنى از انجام اين امر جلوگيرى كرده و صفرا را به روده دفع مى كند.

3. كاسنى به علت وجود انسولين طبيعى، اثر فوق العاده رضايت بخش در كسانى كه قند و كلسترول خونشان زياد است، دارد. ميزان قند خون را پايين مى آورد و كلسترول را به حد اعتدال برمى گرداند و غلظت خون را كه به علت وجود كلسترول اضافى و مواد نيم سوخته مضر از قبيل اسيد دياستيك، اسيد بتا اكسى بوتيريك، اسيد اگزاليك، آستون و ... پيدا شده بود كمتر مى كند و از اين راه در رفع بسيارى از عوارض مانند خارش هاى پوستى، جوش ها و دمل ها در بدن، دردهاى عصبى، عصبانيت مزاج و بدخلقى و ... كمك بسيار مؤثرى مى كند.

4. از همه اين ها مهم تر اينكه كاسنى عروق خونى و صفراوى داخل كبدى را كه بر اثر ادامه پرخونى كبد مسدود يا نيمه مسدود شده، باز مى كند و از اين راه بسيارى از عوارض و اختلالات را برطرف كرده و سلول هاى كبد را از محاصره حلقه هاى فشرده بافت تصلبى اطراف اين عروق نجات داده و به آن ها اجازه مى دهد كه اعمال طبيعى خود را انجام دهند. به اين جهت، مى گويند كاسنى مقوّى كبد است، زيرا در بهبود كار سلول هاى كبد مؤثر است.

هم چنين، به علت باز شدن عروق خونى داخل كبدى، فشارخون در وريد باب كه زياد شده بود كمتر و درنتيجه، دفع بول بيشتر مى شود. يكى از علل باقى ماندن فضولات در خون و تراكم آن در بدن كمى كار كليه و كمى دفع بول است و كاسنى چون عروق خونى داخل كبدى را باز مى كند، در ازدياد ترشح بول و دفع فضولات از بدن مؤثر است.

همه اين خواص و آثارى كه گفتيم مورد تصديق و تأييد پزشكان اروپا، مخصوصا متخصصان درمان بيمارى ها به وسيله گياهان طبى است و ضمنا بايد بدانيم كه همه اين خواص كاسنى را نيز اروپاييان از پزشكان قديم ايران فراگرفته اند و اگر آن را بر روى حيوانات آزمايش مى كنند يا در مورد درمان بيمارى هاى انسان به كار مى بندند، درحقيقت، صحت عقايد قدما را تأييد كرده و مى كنند.

 

كاسنى در طب قديم

 

ابن سينا كاسنى را به نام هندبا در قانون ضبط كرده و به قدرى به آن اهميت مى داده كه رساله جداگانه اى درباره آن تأليف كرده است و حكيم مير محمد مؤمن در كتاب تحفة المؤمنين مى نويسد:

«هندبا به فارسى كاسنى گويند و آن بستانى و برّى مى باشد.»

توضيح آنكه بستانى آن است كه در باغ ها كشت مى كنند و برّى آن است كه در بيابان ها به طور خودرو مى رويد. امروز هم اروپاييان كاسنى را در باغ ها كشت كرده و از نوع برّى آن نيز كه كاسنى وحشى مى گويند، استفاده مى كنند.

در كتاب تحفه، خواصى بيشتر از آنچه اروپاييان، امروزه در كتاب هاى خود درباره خواص كاسنى مى نويسند، شرح داده شده است، ولى ما همان خواص مهمى را كه مبدأ تحقيقات دانشمندان اروپا قرار گرفته است و از كتب قديم گرفته اند، از كتاب تحفه نقل مى كنيم و در داخل پرانتز توضيحاتى از خود به آن اضافه مى كنيم.

«كاسنى مفتح سدد [باز كننده انسدادهاى مجارى داخل احشاى شكم، مخصوصا كبد، كليه و طحال] و مقوى جگر و رافع سده آن [جگر چون اهميت بيشترى داشته آن را مخصوصا قيد كرده است] و منقى [پاك كننده] مجارى بول و گرده و آب برگ او با آب رازيانه بهترين ادويه يرقان سددى است [يرقانى است كه از انسداد مجارى صفراوى پيدا مى شود]؛ مقوى معده، محرك اشتها و مدر بول و جهت تصفيه خون و درد مفاصل و استسقا نافع است ...

و بسيارى خواص ديگر كه در برگ، ريشه و تخم كاسنى ذكر كرده است و ما از نقل آن ها صرف نظر مى كنيم.

آنچه در خاتمه اين بحث تذكرش لازم است، اين است كه قدما كاسنى را يكى از بهترين و مؤثرترين داروها براى تصفيه خون مى دانستند كه خون غليظ و كثيف را صاف و طبيعى مى كند و چنان كه قبلا گفتيم، بر اثر اختلالات كبدى، خون داراى فضولاتى شده و در نتيجه، غليظتر و لزج تر از خون طبيعى مى شود، همين غلظت را قدما كثافت مى گفتند.

 

كاسنى در كتاب هاى اروپايى

 

در قرون وسطى، يكى از پزشكان اروپا شربتى از كاسنى درست كرد و آن را «شربت طول عمر» ناميد، امروز هم در كدكس فرانسه، كه يك كتاب رسمى داروسازى و مورد استناد همه داروسازان فرانسوى زبان و ديگران است، اين فرمول براى تصفيه خون دستور داده شده است:

شيره گياهان؛ برگ تازه كاسنى، برگ تازه ترتيزك، برگ تازه شاه تره و برگ تازه كاهو.

از هر كدام به مقدار مساوى 60 تا 120 گرم. هر روز صبح ناشتا تناول كنند.

و دايرة المعارف پزشكى مى نويسد:

خواص تصفيه كننده كاسنى يك عقيده عمومى است و مخصوصا براى كسانى كه در فصل بهار پوست بدنشان جوش مى زند، تجويز مى شود.

كنت در كتاب گياهانى كه درمان مى كنند مى نويسد:

از كاسنى و جو، جوشانده اى به نام جوشانده سلامت درست مى كنند كه فرمول آن اين است:

جو 3 مشت، ريشه كاسنى خرد كرده يك مشت، آب 2 ليتر، به مدت يك ساعت جوشانده سپس 2 قاشق عسل به آن افزوده مجددا يك ربع ساعت آن را مى جوشانند و صاف كرده مى گذارند سرد شود صبح ناشتا دو فنجان از آن تناول كرده و تا 3 يا 4 ساعت چيزى نمى خورند و 2 فنجان هم 3 ساعت بعد از ناهار مى خورند.

لئونس كارليه مى نويسد:

«طبق مطالعات جديدى كه بر روى آثار شفابخش كاسنى به عمل آمده است معلوم شده كه كاسنى براى تمام اعضاى داخلى از قلب و جگر و معده مفيد است و آن ها را به فعاليت سالم وامى دارد، كاسنى مساوى است با خون پاك، مساوى است با رنگ رخسار شاداب و خانم هايى كه به زيبايى خود علاقه دارند نبايد آن را فراموش كنند. آثار كاسنى در ابتداى مصرف آن ضعيف و غير محسوس است به همين جهت است كه بايد به مصرف آن مداومت داد تا با مرور ايام آثار شفابخش آن ظاهر گردد.

از قرن هيجدهم ميلادى به اين طرف، اروپاييان ريشه كاسنى را خشك كرده و بو داده و آن را آسيا كرده، سپس به جاى قهوه يا مخلوط با قهوه مصرف مى كنند. برگ كاسنى را نيز به شكل سالاد مى خورند، و به طورى كه در دايرة المعارف آمده است:

سالى ميليون ها كيلوگرم (چندين هزار تن) كاسنى بوداده در فرانسه مصرف مى شود.

هر روز 10 گرم ريشه كاسنى خشك را در 2 ليوان آب، جوشانده، صاف كرده صبح ناشتا ميل كنند و براى تصفيه خون، خوانندگان از فرمول هايى كه در اين مقاله ذكر شده استفاده كنند.

 

 

منبع: مجموعه آثار دکتر سید جلال مصطفوى کاشانى، ج 2