مقالات
تدابیر طب سنتی برای پیشگیری از ضعف حافظه جهت مزاجهای مختلف
بارها از اينجانب سؤال كرده اند چرا بسيارى از شاگردانى كه مى دانيم ساعى و زرنگ هستند در موقع انجام امتحانات خود را باخته و هرآنچه را مى دانند از ياد مى برند؟ جهت و علت طبى آن از نظر ابو على سينا و ديگر پزشكان ديرين چيست و راه چاره آن به عقيده گذشتگان چه مى باشد؟ قطع نظر از مبحث روانشناسى و بررسى هاى پزشكى امروزى، كه توضيح آن را كارشناسان مسائل روانى، متخصصان غدد مترشحه و ديگر آگاهان فن به عهده دارند، در اينجا لازم مى داند نظرات پزشكان متقدّم را بيان دارد.
قدما معتقد بودند توجه رطوبت و اثر سردى در مغز باعث سستى و تنبلى دماغ، كندى ذهن و قوه تفكر و فهم و حواس شده شخص را كودن و ابله مى نمايد. هر قدر اين رطوبت و بلغم در سر بيشتر جمع شود به همان نسبت فراموشى افزايش و تيزهوشى و قوه ادراك كمتر مى شود، تا آنكه شخص كلا فاقد هرگونه فهم و شعور مى گردد. در اينجا فراموشى با سنگينى سر و ترشحات بينى همراه است.
علاوه بر اينها توجه رطوبت به سر سبب سرگيجه، تشنج، سكته و صرع و مانند آن مى گردد كه با برطرف ساختن رطوبت، رفع آن مى شود. بعضى از غذاها هستند كه خوردن آنها ايجاد رطوبت و بلغم در بدن مى نمايند، بدين جهت آنها را غذاهاى «سرد و تر» نامند. مانند ماست، خيار، هندوانه، كاهو، آلو، اسفناج، نارنج، پرتقال، برنج، گوشت گاو، گوشت بز، گوشت خروس ...
اشخاصى كه طبيعت معتدل دارند، با خوردن اين گونه خوراك ها، طبيعتشان متمايل به سردى و ترى شده و اگر چند روزى پيوسته از اين قبيل غذاها ميل كنند حالت سستى، تنبلى بدنى و ضعف قوه تفكر و تذكر در آنها پديدار و دچار فراموشى مى شوند. اين فراموشى با سنگينى سر و ترشح بينى همراه است. گاهى نيز به جهاتى رطوبت بدن يكباره به مغز رفته فراموشى آنى را موجب مى گردد.
به ياد دارم زمانى يكى از جراحان معروف ايرانى كه شهرت به سزائى دارد در يك كنفرانس پزشكى در زمينه رشته تخصصى خود سخنرانى مى كرد. او به علت كثرت عمليات تجربى و اطمينان به قوه حافظه خود لازم نديده بود در مورد مطالب كنفرانس يادداشتى با خود داشته باشد. اتفاقا در ميانه كنفرانس يكدفعه دچار فراموشى شد. اظهار تأسف كرد كه ناگهان موضوع سخنرانى را از خاطر برده است و يادآور شد كه امروز غذا ماست و برنج خورده است.
علت اين حال آن بود كه ماست و برنج در بدن او ايجاد رطوبت و سردى نموده و در هنگام سخنرانى به واسطه توجه و هيجان عصبى، رطوبت به مغز روى آورده و رابطه مراكز حافظه و تكلّم را كند و سپس قطع نموده است. همانند سكته دماغى، منتهى در اينجا رطوبت دور مراكز حافظه و تكلم را گرفته، مانع جريان ارتباطى بين آنها شده ولى خرابى ايجاد نكرده است.
شايسته است معلمان و آزمايشگران اين قوانين موضوعه و نظرات تجربى قدما، به ويژه ابو على سينا را به هنگام پرسش و آزمايش از كودكان به خاطر آورند و متوجه اين نكته باشند، زيرا بسيارى از كودكان و نوجوانان ساعى و كارى هستند منتهى در موقع برگزارى امتحان و طرح سؤالات ناگهان دچار چنين عارضه اى مى شوند. بنابراين حقا اينها را نبايد افرادى تنبل و كم كار دانست، بلكه بايد به سابقه آنها توجه نمود تا حقيقت روشن گردد. اين گونه اطفال را نبايد از حقشان محروم ساخت. مردود نمودن آنان منصفانه نيست. علم پزشكى اين امر را معلول علتى مى داند كه موقتا عارض شده و به زودى برطرف خواهد شد.
از سوى ديگر اولياى اطفال نيز بايد به طبيعت بچه هاى خود و اثرات اغذيه گوناگون در روحيه و حافظه آنان توجه داشته باشند. خود محصلين هم بايد متوجه اين امر گرديده و بدانند كه غذاهاى مختلف هريك اثر مخصوصى در ترشحات غدد درونى و اعمال بدنى دارند. پزشكان متقدّم طى هزاران سال با آزمايشها و تجربيات خود به اين مهم پى برده و جاى ترديدى باقى نگذاشته اند.
توصيه آنان به دارندگان طبائع مختلف به شرح زير مى باشد:
1- اشخاصى كه طبيعتى «سرد و تر» و مزاج بلغمى دارند بايد از خوردن غذاهاى «سرد و رطوبى» خوددارى ورزند و به هنگام برگزارى امتحان يا سخنرانى و برنامه هاى مشابه ديگر، قبلا چند روزى به طور متوالى، روزانه يك تا دو مثقال اسطوخودوس را دم كرده و بنوشند. اين جوشانده دماغ را گرم و بدن را به حال اعتدال درآورده، حزن و اندوه و كدورت را از مغز مى زدايد و پاك مى كند. از همين رو است كه آن را «جاروب دماغ» نوشته اند، زيرا رطوبت مغز را زايل و كدورت را باطل ساخته سبب نشاط و گشادگى در شخص شده، قوه حافظه را افزايش داده، ذهن را روشن و دفع سودا مى نمايد.
2- اشخاصى كه طبيعتى «سرد و خشك» و مزاج سوداوى دارند زياد خودخور، عصبى و بدبين هستند به اندك ناملايمتى افسرده و غمگين مى شوند. تاب و تحمل آنان كم است. ازاين رو مايل به گوشه گيرى و گريز از اجتماع مى باشند. علت اين امر آن است كه ماده سودا در اثر بروز پيش آمدهائى نامناسب كه تحريك و هيجان را به دنبال داشته باشند متوجه مغز شده برخى از مراكز دماغى را همچون پرده اى مى پوشاند و روح را همانند روزى كه به شب بدل شود تيره و تار مى سازد. اين تاريكى موجب بروز ترديد، حزن، اندوه، خيالات بد و انواع بيماريهاى عصبى مى گردد كه شدت و ضعف داشته و حتى گاه سبب جنون و خودكشى مى شود. اين گونه افراد در هنگام وقوع هر پيش آمدى تعادل خود را زود از دست مى دهند. دست پاچه مى شوند و دچار ترس، وحشت، لكنت زبان، لرزه، رعشه، هيجان و تپش قلب و عوارض ديگر مى گردند. در اين موقع است كه آنچه را مى دانند نمى توانند به درستى به ياد آورند. به علاوه مطلب را هم نمى توانند بدانگونه كه مى دانند و شايد و بايد ادا كنند. حتى در نوشتن هم دچار اشتباه شده، موقتا املاى لغات را از ياد برده و كلمات را غلط بر روى كاغذ مى آورند.
در چنين وضعيتى چنانچه والدين، معلمين و ممتحنين متوجه حال طفل شده، قدرى با او به ملايمت و روى گشاده صحبت كنند و قدرى او را بخندانند تعادل خود را بازيافته و از عهده امتحان به خوبى برخواهد آمد. انجير و كشمش به لحاظ اينكه طبعى گرم و تر داشته و مقوى مغز و اعصاب و دافع سودا و خشم مى باشند خوردنشان در طبائع سوداوى به ويژه در فصل زمستان بسيار سازگارى خواهند داشت. لازم است اين گونه افراد گهگاهى نيز دمكرده سنبل الطيب، گل گاوزبان و ليموعمانى (با همدیگر) را مانند چاى بنوشند كه بسيار برايشان مفيد خواهد بود.
3- اشخاصى كه طبيعتى «گرم و خشك» و مزاج صفراوى دارند غالبا صفرا، به طور نامحسوس، در بدنشان پراكنده شده و موجب خشكى، يبوست و اختلال بعضى از اعضاى بدن مى شود. گاهى پاره اى از نقاط بدن خشك تر و كم آب تر از نقاط ديگر بدن شده و يا آنكه تغييراتى در آن نقاط رخ مى دهد. مثلا پاشنه پا زبر و خشن شده و ايجاد پينه و ترك هائى مى نمايد كه به «شقاق» معروفست و يا آنكه در ناحيه سر توليد برجستگى هائى شاخ مانند مى كند كه به نام «شاخ» شناخته مى شود و يا سبب بروز انواع اگزما مى گردد. برخى اوقات بخار صفرا سراسر بدن را فراگرفته، شخص را لاغر و نحيف مى سازد در اين حالت عوارضى شبيه بيمارى سل بروز مى كند كه با صرف مبرّدات مناسب رفع آن خواهد شد. همچنين اين بخار مى تواند متوجه استخوان ها شده، آنها را پوك و شكننده سازد و يا اعضاى تناسل انسان را دچار ضعف و ناتوانى كند.
بخار صفرا در سر سبب سرگيجه، دوار، صداى گوش، جنون و ... مى شود و به طور كلى در هريك از اعضاء و احشاء بدن آثار و نشانه هائى برجاى مى گذارد.
غذاهائى كه طبيعتى «گرم» دارند سبب تحريك كبد و كيسه صفرا شده در نتيجه موجب تبخير مقدارى از صفرا مى گردند و آن را در بدن پراكنده ساخته، سبب عطش، خشكى دهان، احساس گرمى و كلافگى، اضطراب و هيجان و مانند آن در بدن مى شوند و تعادل بدن را با ايجاد اختلال به هم مى زنند. در اين هنگام شخص تمايل زيادى به خوردن ترشى و غذاهاى خنك پيدا كرده و از خوردن اين گونه غذاها احساس آسايش، راحتى و نشاط در خود مى نمايد.
اگر چنين افرادى در معرض تابش خورشيد و يا در نقاط گرم مانند حمام گرم قرار گيرند احساس عطش، بى تابى و كلافگى به آنها دست مى دهد زيرا بدن آنان گرم شده و مقدارى از صفراى بدن تبخير و در بدن پراكنده مى گردد و همان طور كه گفته شد اين امر باعث به هم خوردگى تعادل سلامت شخص مى شود.
وقوع ناملايمات و پيش آمدهاى نامناسب، ترس از امتحان و غيره باز سبب پخش بخار صفرا در بدن شده و فرد را دچار حالت خفگى و گيجى مى كند. گاه به همين علت شخص غضبناك و پرخاش جو مى گردد ولى اين حالت زود فرومى نشيند. به عكس سوداوى مزاج ها كه اگر خشمناك شوند ديرتر آرامش مى يابند.
دارندگان طبيعت صفراوى به هنگام محاوره و يا برگزارى امتحانات زود از جا در مى روند. زيرا اصولا فكر و خيال امتحان و طرح مطلب بدن آنها را گرم كرده و بخار صفرا را انتشار و مغز را تحريك و قوه حافظه را مختل مى سازد. گاه مركز حافظه را به درجات خشك مى كند، كه اين امر موجب بروز فراموشى در شخص مى شود. در اينجا بينى خشك و سر سبك است. با خوردن غذاهاى «سرد و تر» مانند ماست، خيار، كاهو، آلو و امثال آن شخص بهبودى به دست خواهد آورد.
حالات اين گونه كودكان و افراد به طور كلى بايد پيش از برگزارى امتحانات و مصاحبات مورد بررسى قرار داده شده و با اغذيه مناسب و مبرّدات لازم وضعيت روحى آنان را به حال اعتدال درآورد.
يكى از داروهاى خوبى كه در اين مورد ابو على سينا سفارش كرده است دمكرده بنفشه 1 مثقال و ليموعمانى 2 دانه است.
4- اشخاصى كه طبيعتى گرم و تر و مزاج دموى دارند كسانى هستند كه خون در بدن آنها بيش از حد معمول توليد مى شود. اين گونه افراد رنگى سرخ دارند. غالبا سرشان سنگين و خشك است. حواس كند و معمولا كسل مى باشند به همين علت خميازه بسيار مى كشند. گاه از بن دندان ها يا نقاط ديگر بدن آنان خون جارى مى شود. اكثرا، در اثر هيجان و پيش آمدهاى ناموافق توجه خون به مغزشان بيشتر مى گردد. ازاين رو كندى حواس و درك در آنان پديدار گشته و گاهى اين امر منجر به سكته مى شود.
اين گونه افراد بايد رعايت حفظ سلامت را نموده، در صرف خوراك امساك ورزند و لينت مزاج را مرتب كنند. بهترين دارو در اينجا خوردن صبر زرد به قدر يك حب در روز مى باشد كه خون را از مغز رانده و به سمت اسافل بدن مى كشد. همچنين مبرّدات «سرد و خشك» همانند آب غوره، سماق و زرشك بسيار مفيد در حال آنان خواهد بود.
يادآور مى گردد كبدهائى كه به طور ارثى ضعيف بوده و يا به جهاتى ناتوان شوند نمى توانند همه مواد غذايى را تبديل به اخلاط (خون، صفرا، سودا و بلغم) نمايند. در اين شرايط است كه مقدارى از اين اخلاط به طور ناقص و ناتمام داخل در خون شده، ولى قابليت جذب در بدن را نداشته، به صورت سم ايجاد بيماريهاى گوناگونى را مى نمايند.